نفرت در برابر عشقی که بهت دارم

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}
پارت 60

《 روز بعد 》
با برداشتن سوئیچ ماشینش از عمارت خارج شد
و به سمت شرکت حرکت کرد بعد از چند مین رسید و از ماشین پیاده شد
وارد شرکت شد که کارمندان با دیدنش شروع به حرف زدن کرد
اما چون فاصله اش با اونا زیاد بود نمیتونست چیزی بشنوه
وارد اتاقش شد و کیفش روی میز گذاشت و روي صندلی اش نشست
که منشیش بدون در زدن وارد اتاق شد ا،ت روبه منشیش کرد
ا،ت : دفعه آخرت باشه که بدون در زدن میای تو
منشی : خیلی معذرت میخواهم خانم دیگه تکرار نمیشه
ا،ت : برنامه امروز چیه
منشی : ساعت دو جلسه دارین و آقای کیم تهیونگ زنگ زدن و برای پارتی که شب برگزار میشه دعوتون کرد و این پرونده هارو بايد امضا کنید
منشی پرونده های روی میز اش گذاشت و به سمت در خروجی میرفت که با حرف ا،ت ایستاد و با سمتش برگشت
ا،ت : توی شرکت چه خبره چرا همه با دیدن من شروع به پچ پچ کردن
منشی : خوب راستش خانم همه درمورد رابطه شما با آقای جئون حرف میزنن
ا،ت از روی صندلی اش بلند شد و جلوی منشیش ایستاد
ا،ت : درست بگو چی میکن
منشی‌ : همه میگن شما باهم رابطه دارین و قراره که ازدواج کنید
ا،ت : باشه میتونی بری
منشی از اتاق خارج شد و ا،ت دستش توی موهاش برد و چنگی به موهاش زد
ا،ت.......
چطور اون خبری که پخش شده بود رو یادم رفت
معلومه که همه فکر میکنن با هم رابطه داریم بعد از اون روزی که
توی بغلش از شرکت خارج شدم بدتر شد باید درستش کنم

از اتاقش خارج شد و به اتاق جونگکوک رفت و تقی به در زد و وارد
اتاق شد و به جونگکوک که درحال چک کردن پرونده بود نگاه کرد
اما اون اصلا متوجه اش نبود
و با صدای ا،ت سرش‌‌ رو بلند کرد و با پوزخندی که رو لبش نقش بسته بود به صندلی اش تکیه داد
جونگکوک : چه افتخاری که خانم چوی ا،ت آمده دیدن‌ من‌
دلت برام تنگ شده بود
ا،ت : تمومش کن این حرفارو تو از شایعه های که توی شرکت‌پیچید خبر داری
جونگکوک لبخندی شد و فنجان قهوه اش که‌ روی میز گذاشته بود رو برداشت و کمی ازش خورد و خیلی آروم و ریلکس گفت
جونگکوک : کدوم شایعه ها ؟
ا،ت : خودتو نزن به اون راه میدونم که تو هم خبر داری که همه فکر میکنن که ما باهم رابطه داریم
جونگکوک از روی صندلی اش بلند شد و به سمتش اومد جلوش وایستاده
جونگکوک : مگه رابطه نداریم
ا،ت چشماش رو بست و از حرص نفس عمیقی کشید و پیشونیش رو با دستش ماساژ داد..........ادامه دارد
دیدگاه ها (۱۴)

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 61ا،ت : ما با هم هیچ...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 62نفس عمیقی کشید و وا...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 59حرف ا،ت با صدای ماد...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 58جونگکوک : چیزی میخو...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁷اروم تو راه رو عمارت راه میرفتم... تمام ف...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط