لب اگر باز کنم سر مگو میریزد
لب اگر باز کنم سرّ مگو میریزد
میروم گریه کنم چشم فرو میریزد
چند وقت است می و ساقی و ساغر همه اوست
دست من باده نمیریزد، او میریزد
چند ماه است که در راه گلویم خار است
چشم من بغض دلش را به گلو میریزد
جویها در همهجا روی به دریا دارند
این چه دریاست که یکباره به جو میریزد
بیخبر از نفس سوختهحالان مگذر
خاصه صبحی که سبو پشت سبو میریزد
این قدر پشت سر سوختگان حرف مزن
من اگر ها کنم از آینه هو میریزد
میروم گریه کنم چشم فرو میریزد
چند وقت است می و ساقی و ساغر همه اوست
دست من باده نمیریزد، او میریزد
چند ماه است که در راه گلویم خار است
چشم من بغض دلش را به گلو میریزد
جویها در همهجا روی به دریا دارند
این چه دریاست که یکباره به جو میریزد
بیخبر از نفس سوختهحالان مگذر
خاصه صبحی که سبو پشت سبو میریزد
این قدر پشت سر سوختگان حرف مزن
من اگر ها کنم از آینه هو میریزد
- ۱۱۹
- ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط