یه روز دو تا آقا بودن سر یه بچه دعواشون شده بود

یه روز دو تا آقا بودن سر یه بچه دعواشون شده بود
عاغا هر کدوم می گفتن این بچه منه
خلاصه می رن پیش یه بزرگ دانایی ، این حکیم بزرگ می گه
امشب همتون تو یه اتاق بخوابین
جل الخالق 😳 😳







فردا صبحش حکیم از بچه می پرسه دیشب کی بخاریو خاموش کرد؟
بچه می گه این آقا دست چپیه
حکیم می گه همون آقاهه باباته ☺ ️😊 😄 😂
دیدگاه ها (۱)

❗ ️غم مخور 🔹 قیمت فرغون رسد روزی به نیسان غم مخوریا دوچرخه...

سلامتی مادری که دید گوشت تو قابلمه خیلی کمهنشست تو آشپزخونه ...

شرح در متن !

یارو میره کلاس غیرت.........نصفه شب زنش بلند میشه بره دستشوی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط