امروز به دنبال دردی برویم که درمان همه ی دردهاست

امروز به دنبال دردی برویم که درمان همه ی دردهاست.

دردی که از دیدنِ فقر و خط ستم بر چهره ی محرومی در دل شعله
می کشد و این اندوه , دارویِ شفای همه ی دردهاست...
دردهای بی تفاوتی
دردهای افزون طلبی
دردهای رقابتهای پوشالی
دردهای سیری ناپذیری
و دردهای بی هویتی...
مدتهاست درد خود خواهی پنجه در قلوب ما انداخته است.
ریشه های لذت جوئی , ما را به چپاول اندوخته های مردم واداشته است
و این ریشه ها سالهاست در اعماق دل و روحمان تنیده شده است
راستی بیمارستان دل کجاست ؟
آدرسِ بیمارستان دل همان کلبه هائیست که در کوچه های گِلی و با سفره های خالی از طعام گذر ایام را با نگاههای منتظر نوع دوستی می نگرند و ما در تابش برق ویترینهای مجلل و از پشت عینکهای دودی , نظاره گر معصومیتِ دختر گلفروش و گریه هایش هستیم .
امروز به دنبال دردی باشیم که می تواند دردهای کذائی ما را درمان کند...
دیدگاه ها (۱۴)

چه هستی ای عشق، از کجا به مویرگ پدرم رسوخ کردی و بر زمینمان...

در زندگی کسی هست که دیدارش قلب را در سینه نمی لرزاند اما لبخ...

به من نگو مَرده و حرفش!مرد؟ نکند مردانگی به چرخاندن چشمان بُ...

بلاتکلیفی اونجاش بده؛ که شب چمدون میبندی،صبح با یه صبح بخیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط