part

part⁶

ویو کوک
بچه ها آمده حرف زدیم موقع رفتنشون شد
اونها رفتن اون پسره آمد اسمش چی بود آهان تهیونگ


تهیونگ :حالت خوله چیزی لازم نداری؟؟


کوک:اممم چرا

تهیونگ:چی میخوای ؟؟


کوک:یه جعبه شیر موز


تهیونگ:یه جعبه(تعجب)


کوک: آره تازه چیزی نیست


تهیونگ : اوکی حالا اینو بخور


کوک:چیو؟؟


تهیونگ:شربت قرص هارو


کوک:نه نه نمیخوام


تهیونگ :ولی باید بخوری


کوک : خواهش میکنم(کیوت)


تهیونگ:(چقدر کیوت چی داری میگی تهیونگ)


تهیونگ : نه باید بخوری

کوک:تروخدا(کیوت)

تهیونگ :(شربت رو ریخت تو قاشق ) دهنت
باز کن


کوک:نمیخوامم(شکلش اینجوری🥺🥺)


تهیونگ :نظرت چیه یه جور دیگه بهت بدم


کوک:چیی


ویو راوی
تا کوک گفت چی تهیونگ قاشقی که توش شربت ریخته بود رو گذاشت تو دهنش و لباش رو گذاشت رو لبای کوک شربت رو ریخت داخل دهنش کوک خیلی خیلی تعجب کرده بود


تهیونگ:خب تموم شد الان شیر موزت هم میاد

کوک:(زبونم بند آمده بود نکنه گیه نه نه وای خدا چرا من اینجام )او..ک.ی

ویو راوی
تهیونگ رفت شیر مز های کوک هم نگهبان آورد کوک همشو تا شب خورد ولی هنور به اون حرکت که تهیونگ زد فکر می‌کرد


ادامه دارد....

حمایت🥺
دیدگاه ها (۵)

part⁷ویو کوک داشتم از پنجره به ماه نگاه میکردم همزمان به اون...

part⁹ویو تهیونگاههه کدوم کصخلی پرده رو زده اینور اههه چشمم‌ک...

part⁵ جیبهوپ :خیل ممنون تهیونگ:خواهش میکنم تهیونگ: فقط برای ...

part⁴مکالمه (شوگا و نامجون)نامجون:الو سلام شوگا:نامجون کجایی...

black flower(p,321)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط