پارت ۶۴
اشک توی چشمام جمع شده بود که ته وارد اتاقم شد
÷ یونگ انقدر بی قراری نکن به زودی دوباره میبینمشون
فقط تونستم نامه رو سمتش بگیرم
÷ این چیه ؟
- بخون ( با صدای گرفته و بغض آلود )
ته نامه رو از دستم گرفت که دیدم تهیونگ افتاد روی زانو هاش
÷ یون .... یونگی این یعنی دوباره میتونیم پسرامون و ببینیم ؟
- آره
و دو زدیم زیر گریه
÷ بیا بغلم ( با بغض )
- گمشو سواستفاده گر ( با فین فین و کمیم خنده )؛
÷ یعنی من هر وقت تونستم تو رو مثل آدم بغل کنم اون روز عروسیمه
- به همین خیال باش
÷ ریدی توی لحظات احساسیمون
و خندید منم فقط به یه لبخند اکتفا کردم
# یونگ ( با نفس نفس )
- چی شده هیونگ
# قراره پس فردا تاج گذرای جیمین باشه
- میدونم
# آخه تخم سگ تو از کجا میدونی
نامه رو نشونش دادم
# منو باش با عجله اومدم به این خبر بدم
÷ هیونگ پس فردا کوکم و میبینم
# هنوز کلی راه برای رفتن دارید پسرا
- یعنی چی ؟
# خودتون میفهمید( یعنی ببین نویسنده نذاشته مثل آدم بهم برسید 😂)
÷ یونگ انقدر بی قراری نکن به زودی دوباره میبینمشون
فقط تونستم نامه رو سمتش بگیرم
÷ این چیه ؟
- بخون ( با صدای گرفته و بغض آلود )
ته نامه رو از دستم گرفت که دیدم تهیونگ افتاد روی زانو هاش
÷ یون .... یونگی این یعنی دوباره میتونیم پسرامون و ببینیم ؟
- آره
و دو زدیم زیر گریه
÷ بیا بغلم ( با بغض )
- گمشو سواستفاده گر ( با فین فین و کمیم خنده )؛
÷ یعنی من هر وقت تونستم تو رو مثل آدم بغل کنم اون روز عروسیمه
- به همین خیال باش
÷ ریدی توی لحظات احساسیمون
و خندید منم فقط به یه لبخند اکتفا کردم
# یونگ ( با نفس نفس )
- چی شده هیونگ
# قراره پس فردا تاج گذرای جیمین باشه
- میدونم
# آخه تخم سگ تو از کجا میدونی
نامه رو نشونش دادم
# منو باش با عجله اومدم به این خبر بدم
÷ هیونگ پس فردا کوکم و میبینم
# هنوز کلی راه برای رفتن دارید پسرا
- یعنی چی ؟
# خودتون میفهمید( یعنی ببین نویسنده نذاشته مثل آدم بهم برسید 😂)
- ۱.۵k
- ۲۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط