پارت

#پارت3


امیر : رهام رفت بیرون گوشیمو از میز کنارم برداشتم دیدم مسعود 100 بار زنگ زده زنگ زدم بهش

مکالمه ی امیر و مسعود

امیر : سلام کار داشتی

مسعود : سلام معلوم هست کجایی

امیر : الان تو بیمارستانم تازه از اتاق عمل اومدم بیرون

مسعود : چ....ی یعنی چی چرا چت شده امیر

امیر : نگران نباش خوبم بعداً زنگ میزنم دکترم اومد

مسعود : باشه فعلا

پایان مکالمشون


رهام : وارد اتاق شدم که امیر یهو گوشیمو سریع خاموش کرد گذاشت رو میز امیر چیکار داشتی میکردی

امیر : هیچی داشتم با مسعود حرف میزدم

رهام : آها باشه فدات شم بزاربهت آبمیوه بدم

امیر : آبمیوه پرتغال بده

رهام : چشم الان
ریختم براش تو لیوان
بیا فدات شم آروم آروم بخور

امیر : مرسی داداش

رهام : امیر هفته دیگه کنسرت تهران داریم اما لغو میکنم چون نمیشه بیای تو

امیر : نه رهام یعنی چی من خوبم میریم

رهام : مطمئنی

امیر : آره آره

رهام : باشه فدات شم

امیر : کی مرخص میشم

رهام : فردا مرخص میشی پس فردا هم میایم بخیه های سرتو میکشیم

امیر : باشه


«فردا»

رهام : داشتم کارای ترخیص امیرو میکردم که دکترش گفت می‌تونه بخیه هاشو الان بکشه اما باید مراقبت کنه بعدش منم گفتم باشه پس بریم بکشیم بخیه هاشو رفتیم سمت اتاق امیر

امیر : لباسامو عوض کردم نشستم رو تخت که یهو در باز شد دکتر و رهام اومدن

دکتر : خوب می‌خوام بخه هاتو بکشم

امیر : چشم بفرمایید


ادامه دارد .......🐤🐤🤞🤞
دیدگاه ها (۰)

سلام قشنگا چطورین کپشن مهمدکتر امیر تو رمان حامیم هستش🥲🐤

حامیم شاید نگه اما اینکه تو فنشی متنفره آخه آدمی مثل تو نباش...

چرا با اشک امیر اشک منم درآمد🥲🥲🥲

می‌خواینتش🐤🐤

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

"شراب سرخ" Part: ⁸ویو جنا یهو گرفت از بازوم تا نیوفته....اما...

پارت ۱۹ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط