part

part 1

"ویو جونگکوک"
_:لطفا .. ازتون خواهش میکنم
مَ .. من نمیدونستم ک .. که
همینطور که دستگاه‌ رو روشن کردم با داد گفتم:
_نمیدوستی؟ ... ببینم تو مگه نمیدونی چه ادمیم؟ الان میفهمی
چشماشو رو هم فشار داد و با گریه و التماس گفت:
_: اشتباه کردم .. لطفاا ..
پوزخندی زدم و دستگاه رو تا اخر زیاد کردم بین پاهاش بردم
جوری که بعد از زمان کمی بین پاهاش قطرات خون پاچیده بود بعد دیدن اون رنگ قرمز به صورتش نگاه کردم که رنگش کاملا پریده بود پوزخندم عمیق تر کردم و گفتم :
_ میشی درسی برایه ادمای دیگه ..

حوله رو رو سرم انداختم و شروع کردم به خشک کردن موهام
به سمت تخت رفتم و روش ولو شدم ، با یاد اوری اون دختر به حالش خندم گرفت بلند خندیدم

دختره احمق بدون هیچ اموزشی اومده بهش گفتم تو به درد این کار نمیخوری ولی عین احمقا گفت : "من با شما به مرگم راضیم"
هه ببینم الان راضی ؟
صدایه در منو از فکر و خیال بیرون اورد
اجازه وارد شدن و دادم که در باز شد و یکی از خدمه ها امد داخل گفتم
_ چته؟
دست و پاش و گم کرد و با لرز گفت :
_ ا .. ارباب این پا .. پاکت .. اقا .. یه پارک .. فر .. فرستادن
___
بدون شرطه ها ولی لایکاش زیاد شه :)
دیدگاه ها (۱۰)

Number of parts : Number of seasons : عشق در حسرت خوشبختی ژا...

千卂ㄒ乇 ۲卩卂尺ㄒ : ۷غرغر کنان گفتم:دیگه نصف راه رو رفتیم میخوای بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط