از سکوتم می نویسم تا بدانی خسته ام
از سکوتم می نویسم تا بدانی خسته ام !!
بی هوایت کنج پستوهای غم یخ بسته ام !
بی تو بیتابی دراین برزخ به جانم خمیه زد
من هنوز این بغض را ازرفتنت نشکسته ام
با خیالت روزها را بی صدا سر می کنم !
بی تو دارم بی کسی راتازه باور می کنم
از کلامم هرکسی شیدایی ام را خوانده است !!
یاد چشمانت مرا از هرنگاهی رانده است
ساعتم از تیک و تاکش،با نبودت ایستاد !!
برگ تقویم در آن روزی که رفتی مانده است !!
کاش بودی تا بهارم غرق بی رنگی نبود!!
کاش در تقدیر ما دوری و دل تنگی نبود
بی تو جانم را به لب می آورد آشفتگی !!
سرنوشتم کاش قلبش این چنین سنگی نبود !!
بی هوایت کنج پستوهای غم یخ بسته ام !
بی تو بیتابی دراین برزخ به جانم خمیه زد
من هنوز این بغض را ازرفتنت نشکسته ام
با خیالت روزها را بی صدا سر می کنم !
بی تو دارم بی کسی راتازه باور می کنم
از کلامم هرکسی شیدایی ام را خوانده است !!
یاد چشمانت مرا از هرنگاهی رانده است
ساعتم از تیک و تاکش،با نبودت ایستاد !!
برگ تقویم در آن روزی که رفتی مانده است !!
کاش بودی تا بهارم غرق بی رنگی نبود!!
کاش در تقدیر ما دوری و دل تنگی نبود
بی تو جانم را به لب می آورد آشفتگی !!
سرنوشتم کاش قلبش این چنین سنگی نبود !!
- ۶۳۹
- ۱۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط