من برای یک بازی جدید

من برای یک بازی جدید
آنچنان خسته ام
که به هر سو نگاه می کنم
آدمها مدام روی مغزم رژه می روند
و جای قدمهایشان روی سرم
خودنمایی می کند
این بار تن به بازی نداده باخته ام
دیدگاه ها (۱)

آدمهای حسود مثل درد بی درمانندهر جا که باشندبدبختی شان را هو...

عمری دویده ایمروز به روز بزرگتر و پیرتردر حسرت راه‌های رفته ...

با من حرف بزنمن تنها تنهایی هستمکه جز توکسی‌ نمی تواند شریک ...

#مدولباس_خانمانـــــﮩ

"سرنوشت "p,32..ویو بعد از شام ا/ت *.بعد از شام جیمین با ماشی...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط