چرا حرف منو باور نمیکنی

۸.
بعد نهار خوردن اعضا
جیمین و کوک و ته گیم
نامجون کتاب
شوگا که بیرون به آسمون نگاه میکنه
جیهوپ و جین که توی گوشی ور میرن

ویو ات
وقتی رسیدم خونه خدا را شکر کردم که پدر نبود و جونگوون هم نبود وقت من و شی هونگ و جهونگ بودیم
شی هونگ : ات میخوای به پدر بگی یا نه
ات: نه اوپا ولش کن شما ها هم نباید به جونگوون و پدر بگین باشه
جهونگ : چه دستوری هم میده خواهر کوچولوی ما باشه هرچه تو راحتی این مسعله تو و دوستات هست به ما هیچ ربطی نداره
شی هونگ : راست میگه خواهری الان هم یک دامن میخرم باشه
ات: باشه
شی هونگ : راستی اون پسر که اون رو پوشونده میشناسی
ات: نه چرا
جهونگ : میخوایم بزنیمش خوب معلوم خواهری میخوایم ازش تشکر کنیم
ات: باشه ولی من اونو نمی شناسم
جهونگ: باشه
شی هونگ : باشه
و شی هونگ رفت و جهونگ م رفت روی مبل دراز نشست و ات هم رفت اتاقش



میدونم کم ولی کی داشتم که پدرم درد میاره، و شاید فردا یا شب بزار
دیدگاه ها (۴)

سلام بچه ها این هیتر به رفیقم و به آرمی ها و بی تی اس توهین ...

ات ساعت ۴ بیدار شود و و دوهی بهش زنگ زد دوهی: سلام خوشتیپ ات...

ماشین جیمین فیک چرا حرف منو باور

های گایز یک مهمون جدید پیدا کردم که.... فیک مینویسه الان هم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط