آشنایی خونین
آشنایی خونین~°
p 4
ویو ات:
تهیونگ به من گفت فرار کنم ولی من به حرفش گوش نکردم
دوباره اون گرگه اومده بود و تهیونگ هم به خونآشام تبدیل شد و باهم میجنگیدند
منم چاقومو از تو کیفم برداشتم و رفت سمت گرگه و چاقو رو کردم تو قلبش اما نمیدونم چرا نمرد و منو گرفت و پرتم کرد اون طرف و بعدش چشمام سیاهی رفت!
با سردرد شدیدی از خواب بلند شدم و دیدم تو یه اتاقم که همه چیزش مشکیه و تهیونگ هم درست روبروم نشسته و بهم خیره شده
سریع خودمو جمع و جور کردم و نشستم
تهیونگ:خب؟؟!
برای چی دخالت کردی و اونو کشتی؟(با داد)
ات:............
تهیونگ:چرا لال شدی گفتم چرا کشتیش(داد و عربده)
ات:آخه.....دیدم دارین دعوا میکنین.....و......
تهیونگ:و گفتی اگه بکشیش همه چی حل میشه.
آررههههه(داد و عربده)
اینم میدونستی اگه بکشیش چی میشه؟آرررهههه(داد)
ات:حالا اون مرده(بغض)
تهیونگ:به نظرت؟
آااااهههه خوشبختانه هیچیش نشد ولی اونی که قراره بمیره توویییییی!!!!!!!!!
(اینو گفت و رفت و در رو محکم کوبید)
آخه این چشه؟
اون که باهاش دعوا میکرد پس چرا براش مهمه که نمیره
اصلا سر در نمیارم.
حالا باید چیکار کنم سرم خیلی درد میکنه
راستی اون گفت من قراره بمیرم
نکنه منو بکشه؟
ولش نه اون منو نمیکشه
کم کم چشمام گرم گرفت و خوابم برد
ببخشید کم بود.
فالو و لایک یادت نره😉
p 4
ویو ات:
تهیونگ به من گفت فرار کنم ولی من به حرفش گوش نکردم
دوباره اون گرگه اومده بود و تهیونگ هم به خونآشام تبدیل شد و باهم میجنگیدند
منم چاقومو از تو کیفم برداشتم و رفت سمت گرگه و چاقو رو کردم تو قلبش اما نمیدونم چرا نمرد و منو گرفت و پرتم کرد اون طرف و بعدش چشمام سیاهی رفت!
با سردرد شدیدی از خواب بلند شدم و دیدم تو یه اتاقم که همه چیزش مشکیه و تهیونگ هم درست روبروم نشسته و بهم خیره شده
سریع خودمو جمع و جور کردم و نشستم
تهیونگ:خب؟؟!
برای چی دخالت کردی و اونو کشتی؟(با داد)
ات:............
تهیونگ:چرا لال شدی گفتم چرا کشتیش(داد و عربده)
ات:آخه.....دیدم دارین دعوا میکنین.....و......
تهیونگ:و گفتی اگه بکشیش همه چی حل میشه.
آررههههه(داد و عربده)
اینم میدونستی اگه بکشیش چی میشه؟آرررهههه(داد)
ات:حالا اون مرده(بغض)
تهیونگ:به نظرت؟
آااااهههه خوشبختانه هیچیش نشد ولی اونی که قراره بمیره توویییییی!!!!!!!!!
(اینو گفت و رفت و در رو محکم کوبید)
آخه این چشه؟
اون که باهاش دعوا میکرد پس چرا براش مهمه که نمیره
اصلا سر در نمیارم.
حالا باید چیکار کنم سرم خیلی درد میکنه
راستی اون گفت من قراره بمیرم
نکنه منو بکشه؟
ولش نه اون منو نمیکشه
کم کم چشمام گرم گرفت و خوابم برد
ببخشید کم بود.
فالو و لایک یادت نره😉
- ۷.۱k
- ۰۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط