part

part:²¹
_____________________________________
یونا: نه
یونجو: پس به چی فکر میکنی؟
یونا: هیچی
تهیونگ: حالت خوبه؟*اروم*

یونا" شام تموم شد و همه رفتیم تواتاقامون و خوابیدیم ... یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت ۳ شبه از فکر خوابم نمی‌برد داشتم دوونه می شدم هی با خودم کلنجار میرفتم که ناخواسته جیغ بلندی کشیدم

تهیونگ: چیه؟ چیشده؟
یونا: *گریه*
تهیونگ: حالت خوبه
یونا: آره *گریه *
تهیونگ: آروم باش چته به ما بگو
یونا: هیچی

تهیونگ یونا رو بغل کردم و یونا بعد چنددقیقه گریه کردن تو بغل تهیونگ خوابش برو

_____________________________________
(صبح)

یونا" پاشدم رفتم تو آینه خودمو نگاه کردم صورتم پف کرده بوذ رفتم صورتمو شستم و رفتم پایین همه داشتن نگاه میکردن

جیمین: دیشب یه صدای جیغ از اتاقتون آومد
لیا: حتما داشتن یه کارایی میکردن
لیا و جنا: *خنده*
تهیونگ: خفه شین ... می چا دیشب حالش خوب نبود کابوس دیده بود از خواب پرید جیغ زد
لیا: آهان
جنا رو به یونا: از این به بعد سعی کن کابوس نبینی جون مانع خواب من میشی کسی هم که....

تهیونگ نزاشت حرف جنا تموم شه گفت:

تهیونگ: خفه شو هرزه خیابونی یه بار دیگه باهاش اینجوری حرف بزنی خودم میکشت
_____________________________________
ادامه دارد...🦋
_____________________________________
[ناسلامتی ۲۰۸ نفریم ها چرا اینقد حمایت ها کم شده فیکم خیلی بده؟ اگه بده دیگه ادامش ندم؟ همه فالوور دارن ماهم فالور داریم 🥺🖤😭]
دیدگاه ها (۸)

part:²²_____________________________________ جنا اشک تو چشما...

میتونید درخواستی هاتونو اینجا بگید☺👆

part:²⁰_____________________________________ناشناس: ساعت ۴ ب...

اسلاید اول: عمارتاسلاید دوم: داخل عمارت اسلاید سوم: آشپزخونه...

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

برمیگردمپارت : 65گردنبندمو از گردنم بیرون اوردم و بازش کردم ...

"شراب سرخ" Part: ¹⁰ویو جناجونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط