تقویم را ورق زده ام تا به تو رسید

تقویم را ورق زده ام ...تا به تو رسید
در فصل های گرم تماشا به تو رسید

می خواستم بدون تو از خویش بگذرم
پایان این قدم زدن... اما به تو رسید

بحث دوباره بین من و. بین شعر ها
با حرف های رو به درازا به تو رسید

حق دخیل بودن در شعر های من
با کسب اکثریت آرا به تو رسید

از تو سکوت تلخ... همیشه نصیب من
از من همیشه صبر و مدارا به تو رسید

این شعر هم مطابق طبع همیشگیم
مانند چند مصرع بالا به تو رسید

شعرم تمام می شود...این بار هم غزل
مثل همیشه موقع امضا به تو رسید
دیدگاه ها (۶)

چشم دریایی تو شبتاب هر شعر و غزل من فدای چشم زیبای تو بودم ا...

عاشقم من عطش جان تو را میخواهمبوسه از آن لب و دندان تو را می...

عشق ، چیزی که دراندیشه من بود،نبودثمر عشق، به جز آتش نمرود ن...

دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرموچکه چکه می چکم...به سطر ها...

دو غزل نذر دو تا دیدهء زیبا کردم عاشق شعر شدم شور تماشا کردم...

ای قرمز مشوّش، در آبیِ رها!‏در آب رودخانه رسیدند انارها؟ بار...

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط