حاصل بارش من نوگل خندانی شد
حاصل بارش من نوگل خندانی شد
حاصل خنده ی تو خانه ی ویرانی شد
شهرت چشم تو در باغ چنان پیچیده
بعد از آن شهر پر از عاشق حیرانی شد
صد چو من خام ببین غرقه به خون از عشقت
می کشد ضجّه و در راه تو قربانی شد
از پریشانی مویت شدم آشفته و بعد
هر غزل بافته ی موی پریشانی شد
من اسیرِ غم و در گوشه ِ زندان سخن
این چنین مات، قلم گشته و زندانی شد
همه را بخت بلند است به کامِ دلِ خویش
مگرم قسمت من جز شب بارانی شد ؟
تا که یک بیت بسازم من از آن چشم سیاه
صد غزل شور بر آورده و طوفانی شد
#کمال_حسینیان
حاصل خنده ی تو خانه ی ویرانی شد
شهرت چشم تو در باغ چنان پیچیده
بعد از آن شهر پر از عاشق حیرانی شد
صد چو من خام ببین غرقه به خون از عشقت
می کشد ضجّه و در راه تو قربانی شد
از پریشانی مویت شدم آشفته و بعد
هر غزل بافته ی موی پریشانی شد
من اسیرِ غم و در گوشه ِ زندان سخن
این چنین مات، قلم گشته و زندانی شد
همه را بخت بلند است به کامِ دلِ خویش
مگرم قسمت من جز شب بارانی شد ؟
تا که یک بیت بسازم من از آن چشم سیاه
صد غزل شور بر آورده و طوفانی شد
#کمال_حسینیان
- ۱.۲k
- ۲۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط