آدم وقتی لبریز است از یاد کسی هر روز هر جا که میرود یادش

آدم وقتی لبریز است از یاد کسی، هر روز هر جا که میرود یادش را با خودش میبرد. در عصرهای بارانی یا غروب‌های پاییزی یا شب‌های دلتنگی با یادش قدم میزند. در کافه‌ها، در عطر قهوه‌ها، در شعرها و آوازها، دست یادش را میگیرد، با یادش غمگین یا خوشحال میشود، میخندد یا گریه میکند. آدم وقتی با یاد یک نفر در مغزش یا در کنج سینه‌اش زندگی میکند، دیگر تنها نیست. هرکسی یاد خودش را دارد، و با آن عاشقانه زندگی می‌کند …
دیدگاه ها (۱۲)

می‌خواهمت،چنان که شب خسته خواب رامی‌جویمت،چنان که لب تشنه آب...

از دفتر خاطراتم، تنها یک برگ مانده. سفید می‌گذارمش، برای روز...

یار من رفته سفر ، ایزد یکتا یارشچه به لیلی گذرد ،در سفر است ...

قدم زدن با تو،حرف زدن با تونگاه كردن به تو،قشنگی دنيای منهمه...

ازمایشگاه سرد

9:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویل در اتاق را کام...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط