تا زمانی که شاعرت هستم

تا زمانی که شاعرت هستم
چادر و روسریت بی اثرند
آنچه را زیر روسری داری
مردم از شعر هام با خبرند

چادرت را به یاد خواهم داشت
چادرت عین روزگار من است
چادرت را سر غزل ها کن
مردم از وصف موت خون جگرند

ابتدا یک نفر تو را می خواست
بعد کم کم گذشت و شاعر شد
بعد تر یک گروه عاشق تو ...
حال یک شهر از تو در به درند

#سجاد_شهیدی
دیدگاه ها (۹)

من نمیگویم برف زیبا نیست تنها میگویم برف و روزهای برفی دلگیر...

از اینکه دیر از راه برسی واهمه دارم... هر چند که آنقدر نرسید...

یکی به او برساند که دوستش دارمبه او که هیچ کسی جز خودش نمی د...

شعر از گونه هام می ریزدزیر هر چتر زیر هر بارانشعر از دست داد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط