بدبوی

#بد_بوی
#پارت_۳۱

#کریستین

_نه نداریم حرفی میزنی پاش وایستا

_یعنی چی یعنی واقعا میخوای من رو ببری مسافرت؟

_اره

_اسکلی؟

_نه
کجا دوست داری بری

_کریس من همینجوری گفتم

_مگه نمیگی روحیت هم خرابه خوب بزار یه کاری واست بکنم

_از این لحاظ که اره واقعا روحیم اصلا خوب نیست و نیاز به دور شدن کیلومتر ها از اینجا دارم

_خوب دیگه

_اوکی میریم

_واقعا؟

_اره واقعا

_پس هفته بعد آماده باش

_اوکی

_حله

_____________

#لنا

بعد از کافه کریس من رو میرسونه خونه و من خسته و کوفته رو تختم لش میشم

گوشیم رو چک میکنم که همون لحظه الینا با عصبانیت در رو باز میکنه و هجوم میاره تو اتاق

سریع میشینم رو تخت

_چخبره

_اصلا حالم خوب نیست خیلی عصبانیم خیلی

میدونم وقتش نیست ولی دل رو به دریا میزنم و میگم

_آبجی من

_تو چی ها تو چی حرفتو بزن زود باش فشارم رو بدتر نبر بالا

_من میخوام برم مسافرت

_چی؟

_اره

_اوکیه خانوادگی میریم واسه منم خوب میشه

_نه آبجی خانوادگی نه

_خیل خوب خودم و خودت میریم مامان بابا رو راضی میکنم

_نه اونم نه

_پس چی 😐

_میخوام با کریستین برم

_چییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اوه اوه وضعیت قرمز
لایک ها بالای ۱۵ تا
کامنت ها بالای ۶۵ تا
دیدگاه ها (۹۲)

#بد_بوی#پارت_۳۲#لنا _اره با کریستین میرم _چی تو دیوونه شدی _...

#بد_بوی#پارت_۳۳#جیمسون_چی داری میگی گریسون تو الینا میخواین ...

#بد_بوی #پارت_۳۰#جیمسون الینا همینجوری داره فقط میدوه و منم ...

#بد_بوی#پارت_۲۹_الینا ببین من اون موقع اصلا حالم خوب نبود خی...

#بد_بوی#پارت_۳۴#کریستین _من و لنا میخوایم بریم خوش بگذرونیم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط