فیک قاتل عشق

فیک قاتل عشق
پارت هشتم🩸🖤



جنی ویو


میخواستم با دعوا راه انداختن وقت بخرم واسه خودم تا افرادم منو ردیابی کنن
تو همین فکرا بودم دیدم داره میاد نزدیک و یه پوزخند شیطانی میزنه نکنه میخواد بهم دست درازی وایییییی 🤐😶😶



یونگی ویو

این دختره خیلی پرو تشریف داره باید یکم بترسه وگرنه خدا به خیر کنه
تو این عمارت چه دعواهایی راه میندازه البته دروغ نگم اندام جذابی داره ها😈😈
پس بایه پوزخند شیطانی بهش نزدیک میشدم تا منو دید ازم فاصله گرفت
و عقب عقب رفت منم بهش نزدیک و نزدیک
تر میشدم
رسید به تخت مامان و بابام مامان بابا منو بابت کارم ببخشید
هولش دادم رو تخت و روش خیمه زدم




یونگی : خب بیبی گرل باید یه درس حسابی بهت بدم تا بفهمی تو این عمارت کسی رو حرف من حرف نمیزنه
جنی : ل..لط..لطفا بلند شو
یونگی : دیگه خیلی دیره


یونگی ویو


محکم لبامو کوبوندم رو لباش و وحشیانه مک
میزدم اون همکاری نمی‌کرد لباش رو ول کردم و شروع کردم به مارک گذاشتن رو گردنش کیس مارک هایی که تا چند هفته رو گردنش میمونه



چون چند هفته دیگه مدارس
شروع میشه منم سعی میکنم از الان بیشتر و زودتر پارت هارو بزارم شما هم لایک و حمایت کنید تا هم به من روحیه بدید هم
زحمات من هدر نره 😊😊🥺🥺❤❤