ماهتیره
ماه_تیره🌑
Part: 36
توی حال هوای خودم بودم که یه بالشت مهکم خورد به کلم
جیغ خفه ای کشیدم و به جونگکوک که خوشحال از هدف گیریش بود خیره شدم
_اوپس
بی توجه بهش پتو مو جمع کردم و به سمت کاناپه رفتم
اینار بالشتی پر شتاب تر و مهکم تر به کمرم خورد
_ببخشی ندیدمت
دوباره بی توجه ای کردم
اینار چنان زد که احساس کردم مغزم توی سرم تکون خورد
بالشت رو برداشتم و پرت کردم سمتش اما جاخالی داد
حرصم گرفته بود
اگه میتونستم بگیرمش پاره اش میکردم
بالشت رو برداشتم و دنبالش دویدم که یه دفعه وایساد
دست هامو گرفت و به دیوار سنجاق کرد
به چشمای مشکیش خیره شدم
+مگه تو به هر//z//زه هام دست میزنی؟ میترسم یه وقت نجس بشی
لبخندی زد و نزدیک ترشد
جوری که انگار نشنیده بود به لب هام خیره شده بود
یه دفعه فهمیدم چی میخواد پامو مهکم بالا اوردم و دوباره اونجاش زدم
دوباره دستاشو دور اون گذاشت
اما این دفعه بی توجه به اه ناله هاش پتو مو جمع کردم و هین جمع کردن گفتم
+دیدی به قولم عمل کردم اینبار اروم تر زدم
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 36
توی حال هوای خودم بودم که یه بالشت مهکم خورد به کلم
جیغ خفه ای کشیدم و به جونگکوک که خوشحال از هدف گیریش بود خیره شدم
_اوپس
بی توجه بهش پتو مو جمع کردم و به سمت کاناپه رفتم
اینار بالشتی پر شتاب تر و مهکم تر به کمرم خورد
_ببخشی ندیدمت
دوباره بی توجه ای کردم
اینار چنان زد که احساس کردم مغزم توی سرم تکون خورد
بالشت رو برداشتم و پرت کردم سمتش اما جاخالی داد
حرصم گرفته بود
اگه میتونستم بگیرمش پاره اش میکردم
بالشت رو برداشتم و دنبالش دویدم که یه دفعه وایساد
دست هامو گرفت و به دیوار سنجاق کرد
به چشمای مشکیش خیره شدم
+مگه تو به هر//z//زه هام دست میزنی؟ میترسم یه وقت نجس بشی
لبخندی زد و نزدیک ترشد
جوری که انگار نشنیده بود به لب هام خیره شده بود
یه دفعه فهمیدم چی میخواد پامو مهکم بالا اوردم و دوباره اونجاش زدم
دوباره دستاشو دور اون گذاشت
اما این دفعه بی توجه به اه ناله هاش پتو مو جمع کردم و هین جمع کردن گفتم
+دیدی به قولم عمل کردم اینبار اروم تر زدم
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۱.۷k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط