چگونه دل نسپارم به صورت تو نگارا

چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را

چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمی‌کنند بلا را

نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
در این دیار ندانم که رسم چیست شما را

مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینهٔ دارا

شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا

جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را؟

صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران
سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا


#اوحدی
دیدگاه ها (۱)

‍ ‍ .پرسه در کوی غزل _ بی تو عجب دلگیر است دلم از رهگذرانش _...

اي به قربان نگاهت، دوست ميدارم ترا،،،جان شيرينم فدايت،دوست م...

سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیماز کوی تو آشفته‌تر از موی ...

بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانیداستانها دارم از بیداد پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط