part
part 14
منجی من
ا/ت : حالت خوبه...
هلم داد به دیوار و دستاشو گذاشت کنار سرم حالا که تو روشنایی بودیم میتونستم ببینمش
ا/ت: ت.. ت.. تهیونگ
تهیونگ : هیسسس
از بوی دهنش معلوم بود مسته
تهیونگ : م. م. من ادم بدی ام ؟
دلم براش ضعف رفت صورتش شبیه بچه 3 ساله ها شده بود و در عین حال شبیه ددی ها شده بود 3 از دکمه های اول لباسش باز بود
ا/ت: نه تو بهترین ادمی که تا حالا دیدم
سرشو گذاشت روی شونم نفساش به بدنم میخورد و حس عجیبی رو بهم منتقل میکرد
ا/ت : تهیونگ حالت خوبه
سرشو تکون که یعنی نه
سرشو بلند کردم تو چشماش نگاه کردم
ا/ت : میخوای..
محکم بغلم کرد و سرشو تو گردنم گذاشت
تهیونگ : بغلم کن
هنوز توی شوک بودم ولی دستامو دورش حلقه کردم یک حس نا اشنا اومد سراغم محکم تر منو به خودش چسبوند
ا/ت : تهیونگ میخوای دوش بگیری ( با خجالت )
تهیونگ: اره( بم)
ازم جداشد به چشمام نگاه کرد توی دریای چشماش غرق شدم
تهیونگ : مرسی که هستی هانا
رفت سمت حموم منم از فرصت استفاده کردم و میزو چنیدم تو کل این مدت فکرم پیش تهیونگی بود که مثل بچه ها شده بود
تهیونگ : به به چه غذایی
یک لبخند عمیق اومد روی لبم مستیش پریده بود
ا/ت: بخور سرد میشه
اومدم از تو اشپز خونه برم بیرون که دستمو گرفت
تهیونگ : بشین باهم بخوریم
ا/ت : ها باشه
بعد خوردن غذا و جمع کردن انقدر خسته بودم که میخواستم بیهوش شم رفتم سمت مبل بخوام که دیدم تهیونگ روی مبل خوابش برد رفتم براش یک پتو اوردم انداختم روش یکدفعه دستم کشده شد و افتادم تو بغل تهیونگ
تهیونگ : ...
حمایت فراموش نشه بیب از این به بعد شرط میزارم
شرایط 10 تا کامنت 15 تا لایک
منجی من
ا/ت : حالت خوبه...
هلم داد به دیوار و دستاشو گذاشت کنار سرم حالا که تو روشنایی بودیم میتونستم ببینمش
ا/ت: ت.. ت.. تهیونگ
تهیونگ : هیسسس
از بوی دهنش معلوم بود مسته
تهیونگ : م. م. من ادم بدی ام ؟
دلم براش ضعف رفت صورتش شبیه بچه 3 ساله ها شده بود و در عین حال شبیه ددی ها شده بود 3 از دکمه های اول لباسش باز بود
ا/ت: نه تو بهترین ادمی که تا حالا دیدم
سرشو گذاشت روی شونم نفساش به بدنم میخورد و حس عجیبی رو بهم منتقل میکرد
ا/ت : تهیونگ حالت خوبه
سرشو تکون که یعنی نه
سرشو بلند کردم تو چشماش نگاه کردم
ا/ت : میخوای..
محکم بغلم کرد و سرشو تو گردنم گذاشت
تهیونگ : بغلم کن
هنوز توی شوک بودم ولی دستامو دورش حلقه کردم یک حس نا اشنا اومد سراغم محکم تر منو به خودش چسبوند
ا/ت : تهیونگ میخوای دوش بگیری ( با خجالت )
تهیونگ: اره( بم)
ازم جداشد به چشمام نگاه کرد توی دریای چشماش غرق شدم
تهیونگ : مرسی که هستی هانا
رفت سمت حموم منم از فرصت استفاده کردم و میزو چنیدم تو کل این مدت فکرم پیش تهیونگی بود که مثل بچه ها شده بود
تهیونگ : به به چه غذایی
یک لبخند عمیق اومد روی لبم مستیش پریده بود
ا/ت: بخور سرد میشه
اومدم از تو اشپز خونه برم بیرون که دستمو گرفت
تهیونگ : بشین باهم بخوریم
ا/ت : ها باشه
بعد خوردن غذا و جمع کردن انقدر خسته بودم که میخواستم بیهوش شم رفتم سمت مبل بخوام که دیدم تهیونگ روی مبل خوابش برد رفتم براش یک پتو اوردم انداختم روش یکدفعه دستم کشده شد و افتادم تو بغل تهیونگ
تهیونگ : ...
حمایت فراموش نشه بیب از این به بعد شرط میزارم
شرایط 10 تا کامنت 15 تا لایک
- ۶.۴k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط