بازم حمایتممم کنیدددددد

Prt 2


خرس عسلی 🐻 🥞


허니 베어🐻🥞


که دیدم پسره داره صدام می زنه می گه ک نوبتم شده
از خجالت اب شده بودم نمی دونم چرا

سریع فرم ثبت نامو پر کرده بودم تا به پسره برسم در رو باز کردم که ی دفعه پسره جلوم سبز شد ی ببخشیدی گفتو رفت فک کنم گوشیشو جا گذاشته بود
اومدم بیرون می خواستم زنگ بزنم تاکسی تلفنی که پسره بهم گفت :بیا می رسونمت
ا/ت :(ممنونی گفتم و سوار ماشین شدم می خاستم برم عقب بشینم که کنارش نباشم که گفت :بیا جلو بشین عقب پره


یه نگاهی کردم دیدم اره پره 😂
باشه ای گفتم و رفتم جلو
تو ده دیقه اول هی خدا خدا می کردم که ازم سول نپرسه که یدفه گفت: اسمت چیه
ا/ت: اسمم...... اسمم ا/ته
ته :خشبختم
ا/ت :اسمت تو چیه
ته:اسمم تهیونگه
ا/ت :اها منم خشبختم


همینو گفتیم و دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم سر کوچه پیاده شدم
تا دم خونم واینسته چون خونم بهم ریختس و باید تعارف کنم که بیاد تو
خدافظی کردم و رفتم که دیدم داره صدام می زنه
ا/ته:ا/تتتتت..... ا/تتتت....
ا/ت:بله؟
ته:گوشیتو جا گذاشته بودی
ا/ت:شتت. مرسی تهیونگ
ته : نیازی نیست بهم بگی تهیونگ می تونی بهم بگی ته
ا/ت:خب مرسی ته
ته خواهش می کنم روز خوبی دتشته باشی خدافظ
ا/ت:خدافظ



ا/ت



رفتم تا رسیدم دم خونه







بلایک





بدوووو




افرین






بیب بریم پارت بدی 🐼 🧚🏻‍♀️
دیدگاه ها (۲)

بچم حل شد خوو 😂🥺

مونبین تیکه تیکه ای از قلبم اروم بخاب :)))

هعیی خدا نفسم عمرم جونم همه کسم بیا دیو 🥺💋

هیق هی میتسویا ااااااااااااااااااااااااا 🙁💔

پارت ۴۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

پارت 7 که در عمارت باز شد... دیدم اربابه خیلی اهمیت نداشتم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط