خاطراتی پر از فراز و نشیب

خاطراتی پر از فراز و نشیب
پارت دوازدهم
فصل اول
دو روز بعد، ساعت ۸:۳۶ صبح
تو راه دانشگاه بودم، برعکس بقیه من خیلی به دانشگاه علاقه داشتم و همینطور رشته مورد علاقم یعنی موسیقی بود.(خو عزیز منم اگه جای تجربی میرفتم هنرستان با عشققق میرفتم مدرسه😑)
من چون جزو بهترین نوازنده های دانشگاه بودم برای کنسرت های زیادی منو میبردن .
مثل همیشه وارد کلاس شدم، استاد هنوز نیومده بود، بچه ها گفته بودن امروز رو دیرتر از روزای دیگه میاد، نشسته بودم و وسایلم رو چک میکردم تا اینکه یکی از پشت صدام زد. برگشتم و دیدم یه دختر عجیب غریب گفت: می‌دونی من کیم؟`لحن ترسناک`
+باید بدونم؟ توی عمرم یه بارم ندیدمت
..... من ملودی هستم ، از تو خیلی خوشم اومده میتونیم با هم آشنا بشیم؟؟؟`لبخند`
بنظرم دختر با نمکی میومد ولی من زیاد تو بار اول با کسی گرم نمی‌گیرم بخاطر همین با لحن جدی ولی محترمانه گفتم: بله بعد از آشنایی میتونیم با همدیگه دوست بشیم.
...
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۱)

خاطراتی پر از فراز و نشیبپارت سیزدهمفصل اولملودی خوشحال شد و...

می‌دونی بهترین هدیم از طرف کیه؟_نه! کی؟ زندگی، روزی که ترو ب...

خاطراتی پر از فراز و نشیبفصل اولپارت نهم امروز میخواستم برم ...

فصل اولپارت هشتمدوباره از همون روزا بود ..همیشه آخر خیابون ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط