ادامه کتاب

.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》

#قسمت_صدوسیزده

دشواری کار در منطقه را که می‌دیدم به این فکر می‌کردم که اگر صفر تا صد کار دست خودمان باشد، هماهنگی‌ها بیش‌تر می‌شود و می‌توانیم بهتر عمل کنیم. یک روز که دور هم نشسته بودیم، همین را گفتم. گفتم که باید ساماندهی و آماده‌سازی نیروها بر عهده خودمان باشد؛ چون وقتی این مسئولیت را قبول کنیم، نیروها را بهتر می‌شناسیم و در حین کار، هم تجربه کسب می‌کنیم و هم می‌توانیم نو به نو این تجربه‌ها را در کار استفاده کنیم.

اگر این کار را می‌کردیم ابتکار عمل بیش‌تری داشتیم و نیروهای کم‌تری از ما به شهادت می‌رسیدند. این حرف‌ها بی‌تأثیر نبود. من به فاصله کوتاهی به عنوان فرمانده گروهان معرفی شدم. سنگینی این مسئولیت را روی شانه‌هایم احساس می‌کردم. تلاشم برای شناخت بیش‌تر منطقه، مضاعف شد. می‌خواستم وجب به وجب منطقه را بشناسم. از هرکس که اندک اطلاعاتی داشت، استفاده می‌کردم و سوال می‌پرسیدم. فکر کنم کلافه‌شان کرده بودم!

سلاح جدیدی اگر می‌یافتم، بازش می‌کردم و اجزاء آن را دقیق می‌دیدم و کار کردن با آن را یاد می‌گرفتم.
....


۱۱۳
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─
💠 @shahiddaneshgar
دیدگاه ها (۱)

.: #معاویه مستجاب‌الدعوه بود؟!⁉️ دفاع از #حقوق_حیوانات در سی...

مسجد #مکی یا شعبه ۲ اینترنشنال ؟!#عبدالکذاب #مولوی_عبدالکذاب...

میز و صندلی ریاست نداشت ولی رئیس منطقه بودهیچ‌وقت مدعی نبود ...

آقای جمهوری اسلامی!!داره راست میگه ایی بوزینه؟افرادت توی باز...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط