تو به من بدهکاری

تو به من بدهکاری
برایِ تمامِ دوستت دارم‌هایی که نگفتی،
برایِ تمامِ ثانیه‌هایی که میانِ سیلِ بی‌انصافیِ دنیا، بی پشتوانه رهایم کردی،
برایِ تمام زمان‌هایی که شانه‌ات را از بی‌کسی ام دریغ می‌کردی...
تو به من بدهکاری؛
برایِ این آدمِ زخم خورده و گریزانی که امروز شده‌ام...
پاسخِ شیطنت‌هایم را با بی‌مهری دادی و در مقابلِ احساسِ لطیفم سرد و بی‌عاطفه بودی
و منِ درمانده، از لطافت و شیطنت‌های خودم، بیزار شدم...
تو مرا از "خودم بودن" ترساندی، می‌فهمی؟
من فقط عشق و توجهِ تو را می‌خواستم
بی‌انصاف من برایِ خوشبخت شدنم،
حرف‌هایِ خوبِ تو را کم داشتم، مهربانیِ تو را، حمایتِ تو را...
و تو در کمالِ بی‌رحمی، جز آواری از حسرت و انکار، پیشکشِ اشتیاقِ کودکانه‌ام نکردی...
کودکی شده بودم که میانِ تاریکی و بی‌پناهیِ مطلق، پدرش را گم کرده...
کودکی که از تمامِ سایه‌هایِ در حالِ عبور،
می‌ترسد که باید رویِ پاهایِ ترسیده و لرزانِ خودش بایستد...
و اکنون این منم؛ به قدری ناامید و گریزان؛
که حتی خودم را انکار می‌کنم...
تو از من، آدمِ خسته‌ای ساختی، آدمی سرد،
آدمی سرکوب شده تو تا آخر عمرت به من بدهکاری
این روزها؛ دلم برایِ خودم تنگ شده...
می‌فهمی؟ برایِ خودم...
دیدگاه ها (۹)

میگن رها کن گذشته رو من رها کردم که سرپامرها کردم که میخندمر...

لباش میخنده ها میبینی...ولی از چشاش داد میزنه ک دنیاشو باخته...

اغلب روزها حرفی برای گفتن نبود به قول خودش انگیزه‌ی نمانده ب...

بیشتر ما آدم های دقیقه نودیم! قدر خوبیِ کسی که عاشقمان بود ...

خب اسکل خبرگزاری فارس ! می شه بپرسم دلیلش چیه ؟!من بهت می گم...

دل تنگ که میشوم ، دل تنگ نگاهت که میشوم ، دل تنگ صدایت که م...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط