درخت باشم یک گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنها

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای تنها ...  دلم قرص از اینکه سال هاست کابوس تبر ندارم ... از اینکه هرگز کسی نبوده روی‌تنم یادگاری بگذارد و‌ برود ... از اینکه خالی از خاطره‌ هام ...
اما جدا از دیگران ... اما در حسرت دیده شدن ... اما در خیال سایه‌بودن برای کسی ... اما در رویای خانه ی یک جفت پرنده بودن
_باد باشم ...قاصدکی را بغل کنم تا آرزویی بر آورده شود .‌‌.. گاهی نسیم خنکی شوم بروم روی پیشانی کارگری خسته ... گاهی بروم لای گیسوی دخترکی تنها ، گیسوهایش را بلرزانم، تا دل ببرد از آنکه باید ببرد ... گاهی در آغوش بکشم برگی‌ را که از درخت افتاده ... برگی که از عرش به فرش افتاده ... او‌ را با خود ببرم و از خاطراتش دور کنم... از خاطرات سبز بودنش
دلم که گرفت طوفان شوم ...تا همه بفهمند آرامش من  ، آرامش باد به سود همه ست
باد باشم ‌... همیشه در سفر ... دل کندن را‌ خوب بلد باشم
_دریا باشم ... یک دریای آرام ... هر که می آید به سمت من ، یک به یک لباس هایش را می‌کَند و تن می دهد ... همه برای دیدنم می آیند ... برای عشق بازی با من ...
اما وقتی عشق بازیشان تمام شد ... وقتی دریا زده شدند ... کم کم دور‌ می شوند از من... کنار ساحل ، جلوی چشم های من به آفتاب تن می دهند ... با آفتاب می روند و شب های تنهایی دریا می رسد ... شب هایی که دریا خودش هست و موج های خشمگینش ... شب هایی که آب دریا شور می‌شود از طعم اشک ...
دریا تنها که می‌شود طوفان به پا می‌کند...
از تنهایی و تن هایی که در آغوش کشیده خسته‌که می شود ، غرق می کند ... تا شاید کسی را برای خودش نگه دارد..‌.غرق که‌ کرد او را به ساحل پس می‌دهد ...  دریا دیر می فهمد به زور نمی شود کسی را نگه داشت‌ ...

#حسین_حائریان
دیدگاه ها (۰)

فکر نمی‌کردی گیر آن چشم‌ها بیفتی. یعنی خیالت راحت بود که قلب...

کاش هنوز نه سالم بود . سرم روی زانوی مادربزرگ بود که داشت بر...

⁨ آقای شین مقدار کمی فلفل قرمز و مقدار زیادی نمک ب ماکارونی ...

‌پدربزرگ همیشه می‌گفت: «اگه می‌خوای غصه نخوری، به عقب برنگرد...

در من دخترکی پر از شور و نشاط ، تمام روز ، با شادترین موزیک ...

پارت : ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط