گم شدم در خود ندانم من کیم یا چیستم

گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم!
قالبم، عقلم، حیاتم، جان گویا چیستم؟

آدمی نامم ولیکن آدمی در اصل چیست؟
معنی ام یا صورتم، یا مسما چیستم؟

در چنین صورت که من دارم چگویم وصف خویش؟
آتشم، خاکم، نسیمم، آب دریا چیستم؟

عاقلم، دیوانه ام، در فرقتم یا در وصال
نیستم، هستم، نه بر جایم، نه بی جا چیستم؟

عاشقم، معشوقم، عشقم، سالکم، پیرم، مرید؟
راهبم، یارم، صلیبم یا مسیحا چیستم؟

مرده ام، یا زنده ام یا زنده بی جسم و جان؟
نور و ظلمت، زهر و نوش و زشت و زیبا چیستم؟

آه ازین وادی حیرت، آه ازین دریای ژرف
کشتی ام یا بحر یا لولوی لالا چیستم؟

بی نشانی شد نشان و بی زبانی شد زبان!
بی نشان و بی زبان گویا و بینا چیستم؟

ورکسی پرسد زمن، تو کیستی یا چیستی؟
من چه دانم، کاین چنین حیران و شیدا چیستم!!؟؟

مولانا
دیدگاه ها (۱)

آرزو دارم شبی با بوسه سلطانت شومیا تو سلطانم شوی و من نگهبان...

بغضم به فریادم برس آرام ویران میشومدر این سرای بی کسی هر روز...

ای عاشقان بلوا کنید ، امشب دلم سرزنده شدامشب دلی ، دلبر رسید...

امشب شبی دیگر شد و من با دلم تنها شدمگفتم حدیث عاشقی رسوا تر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط