ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۲۷
چقدر درد میکشید من چقدر درد بهش داده بودم قلبم داشت آتیش میگرفت. خدايااا. از شدت درد احساس تهوع میکردم دیگه چقدر باید این اشوب رو تحمل کنم؟ چطور باید اعتراف میکردم زیر این قرارداد زدم و عاشقش شدم؟ چطور باید بهش میفهموندم نمیخوام برم و میخوام بمونم؟ چطور؟ از ته قلبم زار زدم خدایا کم آوردم
دیگه بسمه.. هق هق کردم و به سینه ام چنگ زدم و قلبمو توی مشتم
گرفتم و فشردمش.. داشتم خفه میشدم قلبم خرد شده بود به معناي واقعي کلمه له شده بودم.. خسته بودم..خيلي زياد.. هيچي درست نمیشه..هیچی..
این زندگی همیشه یه پاش میلنگه چشمامو بستم و به زور نفس نفس زدم.
خب خب اینم از ۷ پارت دیگه اگر قول بدین که تا ده شب کامنت هاشون ۸۰ یا ۹۰ بشن همون دقیقه میزارم ولی گفته باشم فقد تا ساعت ۱۰ یا ۱۱ پس منتظرم خفما ....
( فصل سوم ) پارت ۴۲۷
چقدر درد میکشید من چقدر درد بهش داده بودم قلبم داشت آتیش میگرفت. خدايااا. از شدت درد احساس تهوع میکردم دیگه چقدر باید این اشوب رو تحمل کنم؟ چطور باید اعتراف میکردم زیر این قرارداد زدم و عاشقش شدم؟ چطور باید بهش میفهموندم نمیخوام برم و میخوام بمونم؟ چطور؟ از ته قلبم زار زدم خدایا کم آوردم
دیگه بسمه.. هق هق کردم و به سینه ام چنگ زدم و قلبمو توی مشتم
گرفتم و فشردمش.. داشتم خفه میشدم قلبم خرد شده بود به معناي واقعي کلمه له شده بودم.. خسته بودم..خيلي زياد.. هيچي درست نمیشه..هیچی..
این زندگی همیشه یه پاش میلنگه چشمامو بستم و به زور نفس نفس زدم.
خب خب اینم از ۷ پارت دیگه اگر قول بدین که تا ده شب کامنت هاشون ۸۰ یا ۹۰ بشن همون دقیقه میزارم ولی گفته باشم فقد تا ساعت ۱۰ یا ۱۱ پس منتظرم خفما ....
- ۶.۲k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط