خبر داری که شهری روی لبخند تو شاعر شد

خبر داری ‌که ‌شهری ‌روی لبخند تو شاعر شد
چرا اینگونه، کافرگونه، بی رحمانه میخندی؟!
فاضل نظری
دیدگاه ها (۲)

ما اسیر قصه‌های ذهنِ خویشیمآنچه زندگی ما را به تنگنا می‌افکن...

هیچ وقتبه خاطر اینکه همرنگ جماعت بشینقاب به صورتت نزنشجاع با...

یک عُمر پریشانِ همان یک نِگهت شُداین “دربه در خِیر ندیده” ،د...

همیشه یک نفر هستکه برای گفتن دوستت دارم به او ؛دیر میرسیم . ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط