حجت حسنوند

استاد "حجت حسنوند" متخلص به "صانع" شاعر لرستانی، زاده‌ی ۲۲ شهریور ماه ۱۳۵۶ خورشیدی، در ابراهیم آباد سلسله شهرستان الشتر و اکنون ساکن بندر ماهشهر است.




▪نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
آن چشم غزل‌خوان که نگاری دیده
پاییز و زمستان و بهاری دیده
برف آمده تا شقیقه‌ها معلوم است
این گرگ زبان بسته شکاری دیده.


(۲)
تیر آمده تا پشت کمان ابرویی
شب خیمه زده به تار مشکین مویی
بر گونه ببارد از غمش فریادی
آتش فکند بهانه در پهلویی.


(۳)
بر این دل ویرانه گهی نیش زدم
بر خود ستم و مات و گهی کیش زدم
آنجا که همه فکر خود و غیر تو اند
من سنگ تو را به سینه‌ی خویش زدم


(۴)
هم رعیت روزگار والی شده بود
هم ظرف پر از عاطفه خالی شده بود
روزی که شکست خلوت آینه‌ها
انگشت نمای این حوالی شده بود


(۵)
هم حافظ و هم قاری آیات شدیم
هم راوی این جمله روایات شدیم
سر منزل مقصود همین بوده و هست
ما پیر همین خرده حکایات شدیم.


(۶)
جای دل
عصا به دریا می‌زنم
شاید بگشاید
این بخت بسته‌ی مرا


(۷)
در عجبم
چطور با یک نگاه
گشوده می‌شود
قفل دلش


(۸)
گونه‌هایت
راز دار خوبی نیستند
رسوایت می‌کنند
با یک نگاه


(۹)
به اشک‌هایت بگو
گل‌های گونه‌ات را
نوازش ندهند
از قرنطینه شدنشان می‌ترسم.


(۱۰)
عجب شوره زاری‌ست
گونه‌هایت
گریه که می‌کنی
گل می‌اندازند.


گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

اسامه جوشن

اشعار هاشور ۶۶ زانا کوردستانی

حجت حسنوند

شعر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط