به حکیمی گفتند

✅ به حکیمی گفتند:

🔹 از زور گرسنگی مجبورشدیم کوزه سفالین یادگار سیصد ساله ی
اجدادمان را بفروشیم

✅ حکیم گفت:

🔸 خدا روزیتان را سیصدسال پیش کنار گذاشته و اینگونه ناسپاسی مےکنید
دیدگاه ها (۱)

دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه م...

اگر دوست دارید فرزندانی شاکر و سپاسگزار داشته باشید دایمأ از...

اشتباه نکن !!! دور و نزدیک بودن آدمها به فاصله شان تا تو نیس...

زن ها قلب خانه اند❣ زن ها اگر شاد باشند قلب خانه میتپد...زن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط