از حموم نمره در اومدیم و نم نم بارون میزد خانومی جوون و

از حموم نمره در اومدیم و نم نم بارون میزد _ خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و ... جلوش پهن بود _ رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید _ تعجب کردم و پرسیدم : داداش واسه کی میخری ؟
ما که تازه از حموم در اومدیم _ اونم اینهمه !
گفت : تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره _ وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جای گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !
پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه _ برگشت تو حموم و صدا زد :
نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه
( برگی از دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی )
سلامتی هر چی مرده
#تختی #پهلوان #مرد
دیدگاه ها (۱)

این ماجرای داعش در عراق یه چیزی رو فهموند و این که با وحدت ش...

فلسفه حرام بودن+کلیپ استاد رائفی پور نگاه به نامحرم یک سؤال ...

ﻋﺰﯾﺰ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﮐﻮﻥ ﻭ ﻣﮑﺎﻥ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﺟﻨﺎﺏ ﻋﺸﻖ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﮔ...

ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻋﻠﻮﯾﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ؛ﺳﺎﺭﯼﺳﺎﺭﯼ ﻣﻦ ،ﺩﺭﺳﺖ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط