پارت

#پارت_28

با لرزش دستای یخ ساحل از خواب پاشدم ، به دستاش نگا کردم داشتن تکون میخوردن ، توی اون لحظه انگار دنیا رو بهم داده بودن ، سریع پرستارا رو صدا کردم ، ساحل چشماشو باز کرده بودو به من خیره شده بود ، دکتر معاینش کرد...

- اقای دکتر حالش چطوره ؟

+ نگران نباشید همسرتون بدن خیلی قویی دارن و تونستن طاقت بیارن یکم باید استراحت کنن الان حالشون خوبه

- ممنونم

دکترا و پرستارا رفتن بیرون ، بهش نگا کردم اونم زل زده بود توی چشمام ...

- حالت خوبه ؟

+ چرا انقدر دیر اومدی ...

- ببخشید معذرت میخوام ( سرمو انداختم پایین هیچی نداشتم کع بهش بگم )

+ سرتو بگیر بالا ، جای سوختگیت خوبع ؟

- ارع خوبم

+ میشه یکم تختو بیاری بالا ، میخوام بهتر ببینمت

- باشه حتما
تختو واسش درست کردم ..

+ بیا جلو تر ( رفتم نزدیک تر) پشتتو کن

- چی

+ لطفا
( پشتمو کردم بهش کع لباسمو کنار زدو جای سوختگی اون آهنو دید ، خیلی بدجور شده بود )
+تو به این میگی خوب ؟
اشکاش جاری شدن

- ساحل گریه نکن ، چیزی نیست من خوبم نگران نباش

.+ همش تقصیر مت شد من لعنتی :...(

- نگو اینطوری ، دیگم گریه نکن

+ آرتام میشه وقتی خوب شدم بهمو ببری پیش خانوادم

- میبرمت ولی قبلش باید کامل خوب شی

+ ممنونم

رفتم نزدیکو پیشونشو بوسیدم ، از کارم شوکه شد کع یه لبخند زدم ...

- من باید برم اتاقم و لبلسامو عوض کنم اگ چیزی خواستی صدام کن ، دیگم گریه نکن

+ باشه ...
دیدگاه ها (۰)

#پارت_29 رفتم توی اتاقمو بعد عوض کردم لباسم خوابیدم ،،بیدار ...

#پارت_30 با هزار تا بدبختی از اون بیمارستان کوفتی زدیم بیرون...

#پارت_27+ آرتام چرا گوشی ساحلو تو جواب دادی هان ؟-پس اسم واق...

#پارت_26چشمامو باز کردم ، بدنم درد میکنه ، یه چشم چرخوندم تو...

me: My many years of lovPart:⑥⑦ویو میونگبعد چند مین دکتر اوم...

#مافیای_من #P9هان:«با ترس و بغض»ل....لینو چی؟؟؟لینو چش شده ه...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط