جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است
جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.
باهمه عشوه گری , بر تو رسیدن هنر است.
هرچه هم ناز کنی , ناز کشت خواهم بود.
نازنینا به خدا ناز کشیدن, هنر است.
دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد.
روی تو دیدن و آن را نگزیدن , هنر است.
من غرور تو ام ای کبک خرامان به خدا,
سخن عشق ز حرف تو شنیدن, هنر است.
تو درخت خوش این باغی و من می دانم,
زان همه میوه یکی, زان همه چیدن هنر است.
کام من در طلب لعل لبت کام گرفت.
نازنین کام دل انگیز چشیدن, هنر است.
گل مریم , زشمیمت شده ام مست و خراب.
بی می و باده اگر مست شد این تن, هنر است..
باهمه عشوه گری , بر تو رسیدن هنر است.
هرچه هم ناز کنی , ناز کشت خواهم بود.
نازنینا به خدا ناز کشیدن, هنر است.
دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد.
روی تو دیدن و آن را نگزیدن , هنر است.
من غرور تو ام ای کبک خرامان به خدا,
سخن عشق ز حرف تو شنیدن, هنر است.
تو درخت خوش این باغی و من می دانم,
زان همه میوه یکی, زان همه چیدن هنر است.
کام من در طلب لعل لبت کام گرفت.
نازنین کام دل انگیز چشیدن, هنر است.
گل مریم , زشمیمت شده ام مست و خراب.
بی می و باده اگر مست شد این تن, هنر است..
- ۹.۳k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط