نمی خواستم ناراحتت کنم اما

نمی خواستم ناراحتت کنم ، اما
انگار کردم !
با دوست داشتن ِ زیادم
با هِی ببینمت هایم
با همیشه ببخشها و
همیشه ، دلَم برایِ تو تنگ شُده هایم ..
نمی خواستم ناراحتت کنم ،
اما
انگار کردم !
وقتی که با شانههایِ بالا گرفته از تو میگفتم
وقتی که نام تو را بلند میخواندم
وقتی که در همیشه ،
هر جا
تو را به نام کوچَکت صدا میکردم

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم !
وقتی که آن همه تو را
خواب دیدم ...
نمیخواستم
اما ...




#افشین_صالحی
دیدگاه ها (۱۴)

تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشیاندوه بزرگی ست زمانی که نب...

#مهتاب_یغما

ﺁﻩ ﺩﮐﺘﺮ ! ﺳﺮِ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖﺑﺮﻩ ﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺍﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﮔﺮﮔﯽ ﺷ...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط