فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۴۵
[ویو هارین]
با یکم تردید جواب داد
جونگ کوک: می تونی بری ولی....
یهو با ذوق گفتم
هارین: واقعا... ولی چی
جونگ کوک: بادیگارد همراهت هست
کلأ ذوقم پرید
هارین: اما.... باشه اشکالی نداره
مجبور بودم ، قبول کنم... باید هر کاری برای فرار کنم
محکم به خودش چسبوندم
و با خنده که این روزا زیاد می دیدمش گفت
جونگ کوک: خب ادامه بوسه من
تا خواستم اعتراض کنم بوسه ای آغاز کرد به تاج تخت تکیه داده
بود و منم به همون شکل که نشسته بودم
داخل بغلش بودم....اونم می بوسیدم
کل صورتم و لبام بوسه بارون کرد ، وای چرا اینقدر می بوسم حالم بد شد
هارین: دیگه بسه... کلأ جای خالی داخل صورتم نذاشتی
جونگ کوک: هوم خوشمزه.....گونم هم ببوس
خم شدم رو. صورتش و گونه اش بوسیدم
هارین: خب دیگه تموم
از رو پاش بلند شدم
اونم یا خنده از اتاق خارج شد
به سمت آینه رفتم و به صورتم نگاه کردم
ای پسره عوضی پس خندش بخاطر این بود ، کل گونم قرمز و جای بوسه های محکمش بود
حدود ساعت های پنج عصر بود
به سمت طبقه پایین رفتم
جونگ کوک رفته بود سر کار
آجوما درگیر آشپزیش بود ، حاضر شده بودم
بادیگارد منتظرم بود سوار ماشین شدم
برای که راحت تر کارم جلو ببرم باید جایی برم که
زیادی شلوغ باشه
اها بهترین جا به ذهنم رسید ،
هارین: اول برو یک لوازم آرایش فروشی
+ چشم
بهترین جا برای فرار بود بعد از رسیدن به سمت داخل
رفتم که بادیگارد همه اش دنبالم بود
الکی به وسایل نگاه می کردم ، تا بهم شک نکنه
به بهونه شستن صورتم رفتم داخل WC ، به داخلش خوب نگاه کردم
که ببینم راهی هست یا نه که چشمم به پنجره ای خورد
ولی ارتفاع خیلی زیادی داشت
به سختی خودم به پنجره رسوندم
و داخل یک حرکت
از پنجره به سمت بیرون پریدم پاهام پیچ خورد گندش بزنن
با سرعت دویدم ولی به زور بود
یکم از اونجا دور شدم با خیال راحت راه رفتم که
دیدگاه ها (۲)

فرشته کوچولو من پارت ۴۶ [ویو هارین]رفتم که تقریبا داشت شب می...

فرشته کوچولو من پارت ۴۷ [ویو جونگ کوک]خوب هدف هارین از کاراش...

فرشته کوچولو من پارت ۴۴ [ویو هارین]باید از فرصت استفاده کنم ...

فرشته کوچولو من پارت ۴۳ [ ویو هارین]با گرفتن یک دوش ۲۰ مینی ...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

Part ¹²⁵ا.ت ویو:بین زمین و آسمون بودیم..دورتا دورمون سیاهی م...

پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط