درخت وفا را کنون برگ ریز است
درخت وفا را کنون برگ ریز است
ازین برگ ریز وفا میگریزم
گه از سایهٔ غیر سر میرهانم
گه از خود چو سایه جدا میگریزم
چو بیگانهای مانم از سایهٔ خود
ولی در دل آشنا میگریزم
دلم دردمند است و هم درد بهتر
طبیب دلم کز دوا میگریزم
مرا چشم درد است و خورشید خواهم
که از زحمت توتیا میگریزم #«خاقانی» #بخون
ازین برگ ریز وفا میگریزم
گه از سایهٔ غیر سر میرهانم
گه از خود چو سایه جدا میگریزم
چو بیگانهای مانم از سایهٔ خود
ولی در دل آشنا میگریزم
دلم دردمند است و هم درد بهتر
طبیب دلم کز دوا میگریزم
مرا چشم درد است و خورشید خواهم
که از زحمت توتیا میگریزم #«خاقانی» #بخون
- ۸.۶k
- ۲۷ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط