ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی

ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده ی عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر و خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی
تو به صد نغمه٬ زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی ...
دیدگاه ها (۵)

از هــر دستے بدے از همون دستـــــ پس میگیرے•°•ﻣﮕـــﺮ ...

ولادت خانم معصومه سلام الله مبارک

خیلـــی ها بــاران را نمــی فهمندنمـــی فهمند باید خیس شـد ت...

ﺩﻟﺘــــنگی هم ...        ﺣﺲ ﺟﺎﻟﺒﯿـﺴﺖ ...!                   ...

بهار و خاکستر

بهار و خاکستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط