بغض خود را بشکن و بی هر بهانه گریه کن

بغض خود را بشکن و بی هر بهانه گریه کن
شرم را گاهی رها کن! عاشقانه گریه کن!

خوب می دانم دلت از دست خیلی ها پر است
پس خروشان شو! شبیه رودخانه گریه کن

هرچه را در سینه ات سنگین شده آزاد کن
من خودم سنگ صبورت! بی کرانه گریه کن

گریه گاهت هستم و در شکل های مختلف
می کشم ناز تو را! پس نازدانه گریه کن

اشک بعد از هر خرابی مژده ی آبادی است
تا دلت لبریز باشد از جوانه گریه کن

رشته کوهی از هزاران شانه هستم پیش تو
این منِ مشتاق را شانه به شانه گریه کن

با نوازش های من آرام خواهی شد! بیا
شعر می خوانم تو هم در این میانه گریه کن

#محمد_فرخ_طلب_فومنی
دیدگاه ها (۱)

دستش از گل، چشمش از خورشید سنگین خواهد آمدبسته بار گیسوان از...

من مست و تو ديوانه، اين بار نرو خانهپيش هميم امشب، خوب است ...

یکنفس بی یاد جانان بر نمیآید مراساعتی بی شور ومستی سرنمیآید ...

ماه، شوریده‌یِ تحریری از این زیباییغرقِ آوازِ اساطیری از این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط