وقتی برادر ناتنی بود

وقتی برادر ناتنی بود.....
پارت چهار
+آهن خب ولش کن اصلا
-گفتم بگو(عصبی)
+خب راستش من دوست دارم باهات ازدواج کنم اما....
-اما چی
+پدر و مادر نمیزارم چون ما خواهر برادریم
-ناتنی
+میشه آزادم کنی برم
-تو تا وقتی زنده ای پیش من میمونی
+پس منو بکش
-نه
و رفت تو اتاق
-ا.تتتت
+بله؟
-بیا پیش من بخواب
+باشه
و هر دوتایی خوابیدیم
صبح روز بعد
باز شدن در
-زخمت چطوره
+بد نیست
+یه چی بگم عصبی نمیشی
-نه بگو
+مامان زنگ زد گفت میخواد بیاد اینجا
-خب. عصبی
+از دهنم پرید گفتم ازدواج کردی تو
-شتتتتت
+یه چیز دیگه .....
دیدگاه ها (۱۹)

پارت پنجوقتی برادر ناتنی بود....یه چیز دیگه مثل اینکه می‌خوا...

ارباب من......پارت پانزدهمکه مبین با شتاب درو باز کرد و اومد...

وقتی برادر ناتنی بود.....پارت سه...+بگو-میگم تا حالا بجز من ...

وقتی برادر ناتنی بود.....پارت دواول لباس باز ممنوعدوم دامن ک...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۲۷که یهو گوشی و قاپید و گفتتهیونگ: منو...

گفتم دلم میخواد یه دختر داشته‌باشم با تو. از توی تراس گفت چی...

پارت پنجاه چهارلوکاس:عاجاس:راستی لوکاس ب کی حس داری ها؟رام:چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط