در دفتر شعر من این دیوان معمولی

در دفترِ شعر من – این دیوان معمولی –
محبوب من ماهی است با چشمان معمولی!

برعکس آهوهای حیران در هزاران شهر
او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی

با پای خود دور از”پری‌دُم”های دریایی
عمری شنا کرده‌ست در یک وان معمولی

محبوب من جای قدح نوشیدن از ساغر
یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی

او جوجه‌تیغی روی پلک خود نچسبانده!
تا نیزه‌ای سازد از آن مژگان معمولی

محبوب من این است و من با سادگی‌هایش
سر می‌کنم در خانه‌ی ارزان معمولی

جای گلستان می‌توان با بوسه‌ای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی

با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یا قرآن معمولی

#عاشق_اگر_باشی_برای_بردن_معشوق
#اسب_سفیدت_میشود_پیکان_معمولی

معشوق من پاک است و عشقم پاک اما من…
من کیستم در متن این دوران معمولی؟

من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی

#غلامرضاطریقی
دیدگاه ها (۳)

ازتماشای تو هر کس رو به حیرانی روداختیار از دست مجنون های #ت...

باز این دل سرگشته منیاد ‌آن قصه شیرین افتادبیستون بود و تمنا...

تو آرزوی بعید و فرامحال منیتو در خیال منی گرچه بیخیال منیبه ...

ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺘﻘﺎﺿﯿﺎﻥ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ:ﻣﺘﻮﻟﺪﯾﻦ 1360 ...

❄️در دفترِ شعر من ، این دیوانِ معمولی ؛محبوبِ من ماهی ‌ست با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط