پارت

پارت ۴۷
کوک ویو
انقدر نگران ات بودم که درد تیری که به دستم خورده بود رو فراموش کردم اشکام تمام صورتم رو پوشونده بودن و پاهام رو از استرس روی زمین میزدم
روی کاناپه توی اتاق نشسته بودم که جینو با عجله وارد اتاق شد
کوک از شدت ترس به این حرکت جینو از روی کاناپه بلند شد و روبه روش وایساد
کوک:چیشیده
جینو با نفس نفس زدن گفت
جینو:ارباب دکتر کیم میگن که باید زود تر به بیمارستان منتقل بشن تیر به کنار قلبشون خورده
با این حرف جینو کوک شروع کرد به بلند بلند گریه کردن
کوک:زود باید ببریمش بیمارستان
جینو:بله ارباب
پرش به بیمارستان
کوک ات رو از ماشین درآورد و به سمت ورودی بیمارستان برد تو وارد بیمارستان شد دکتر کیم همپشت سرش وارد بیمارستان شد
کوک شروع کرد داد زدن
کوک:یوی کمک کنه یه تخت بیارید
پرستار های یه تخت آوردن و ات رو کوک گذاشت روی تخت
دکتر کیم: سریع به اتاق عمل ببرینشون حالشون خوب نیست
پرستارا: بله
پرش به بعد از عمل
ات رو دوساعتی می‌شود که بردن کوک با تمام وجودش گریه میکرد خانواده ات هم اومده بودن
همه تاحالا خودش بودن که چندتا پرستار یا سرعت از اتاق عمل خارج شدن
کوک:_________________
این پارت کمه پارت بعد رو زیاد مینویسم
بچه ها من الان میتونم داستان رو یا غمگین کنم یا شاد کدومشون
۹۷۰تایی شدیم
دیدگاه ها (۱۷۸)

پارت ۴۷کوک:چیشده پرستار ها بدون توجه به کوک با چندتا بسته خو...

پارت اخر(جیغ*)کوک:ات قشنگم چشماتو باز کن ات منو ببخش....من ا...

انفالو کنید دیگه فیک نمیزارم_________________________پارت ۴۶...

پارت ۴۵کوک:جینو رد این شماره رو بزن جینو:بله اربابکوک: تا نی...

خیانت

دوست پسر دمدمی مزاج

بیمارستان هانافو فصل۲پارت۱:(قرار برای فصل دو افراد سرویس امن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط