بغلم کردی و گفتی که دلم غم دارد

بغلم کردی و گفتی که دلم غم دارد 
باورت هست که این عشق تو را کم دارد

طرح چشمان تو یک معحزه دارد زیرا 
بر سر هر مژه‌ات حالت شبنم دارد 

تو به یک تیر نگاهی ندهی دل اما 
شکل چشمان تو یک لذت مبهم دارد 

بسکه دوری زبرم یکسره کارم گریه است 
گوییا از غم تو شور محرم دارد 

عشق تو نقطه ی آغاز همه ویرانی است 
این خرابی مرا زلزله ی بم دارد 

من به یک جرعه از آن جام تهی خود مستم 
که سرانجام مرا عشق تو با هم دارد 

بوسه هرگز نشود مایه ی آرامش من 
بغلم کن دلم بی تو بسی غم دارد
دیدگاه ها (۵)

لبان تو مرا محتاج گندم می کند امشبنگاهم رد پایت را تیمم می ک...

بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟روی لب ها یا که بازوه...

تو من را بهتر می شناسیوقتی لبخند می زنمیعنی دریاچه ای آرام د...

دلم آغوش میخواهد...گرمی تن عریانتبی تابِ توام......تا بنوشمت...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط