چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی
(۱)
آه ای لاجورد کاشیهای عقیق
ای ذکر شبانههای ممتد
بیتو، مرتجعام
هیچ آیینی را پایند نیام!.
(۲)
میان خاطرات مبهمات
سرگردانم
بیا وُ
سامان بده من آواره را...
(۳)
میخواهمت
چنان که میخواهدش
خوزستان آب را!
(۴)
پدرم در باغچه
درخت سیبی کاشت؛
مادرم هر روز
میچید از آن
-- عشق را!
(۵)
مجنون که نشدی
غم پروانه بخوری
ختم به سوختن است
این دیوانگی
عشق نامش نهادهاند!
(۶)
لاف عشق میزنید
اما
دست شما رو شده است
گرگ هوس هستید و
پوستین بره به تن کردهاید!!
(۷)
کار و بارش سکه شد
پیر مرد گور کن
به یمن قدوم کرونا!
(۸)
دوران ما
دوران نامه هم نبود
که دلخوش به خبری
و خطی بشویم!
(۹)
گلوی احساس،
در فشار است!
زیر هجوم بغض،
آی لیلای من،
دوری از مُسکن دستهایت؛
-- شب زدهام کرده است.
(۱۰)
برگریز پاییز و
گلدان شمعدانی در دست
چه سنگدلانه
پیش میرود عاشق
بر پیکر فرسودهی درخت!
(۱۱)
آدمک سرافکنده،
هنوز در گوشش وز وز میکرد
حرفهای آدمی را،
--: "تو قلب نداری"!
#زانا_کوردستانی
آه ای لاجورد کاشیهای عقیق
ای ذکر شبانههای ممتد
بیتو، مرتجعام
هیچ آیینی را پایند نیام!.
(۲)
میان خاطرات مبهمات
سرگردانم
بیا وُ
سامان بده من آواره را...
(۳)
میخواهمت
چنان که میخواهدش
خوزستان آب را!
(۴)
پدرم در باغچه
درخت سیبی کاشت؛
مادرم هر روز
میچید از آن
-- عشق را!
(۵)
مجنون که نشدی
غم پروانه بخوری
ختم به سوختن است
این دیوانگی
عشق نامش نهادهاند!
(۶)
لاف عشق میزنید
اما
دست شما رو شده است
گرگ هوس هستید و
پوستین بره به تن کردهاید!!
(۷)
کار و بارش سکه شد
پیر مرد گور کن
به یمن قدوم کرونا!
(۸)
دوران ما
دوران نامه هم نبود
که دلخوش به خبری
و خطی بشویم!
(۹)
گلوی احساس،
در فشار است!
زیر هجوم بغض،
آی لیلای من،
دوری از مُسکن دستهایت؛
-- شب زدهام کرده است.
(۱۰)
برگریز پاییز و
گلدان شمعدانی در دست
چه سنگدلانه
پیش میرود عاشق
بر پیکر فرسودهی درخت!
(۱۱)
آدمک سرافکنده،
هنوز در گوشش وز وز میکرد
حرفهای آدمی را،
--: "تو قلب نداری"!
#زانا_کوردستانی
- ۳.۴k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط