عشق مافیایی پارت آخر
عشق مافیایی ( پارت آخر)
Part 39
جیمین: بفرمایید میوه شما خانوم ملکه
ات: آفرین بیا بشین با همدیگه بخوریم
ویو جیمین
کنارش نشستم شروع کردم به خوردن میوه دستمو گذاشتم روی رانش نوازشش کردم گونشو بوسیدم
ات: عهههه نکن
جیمین: دلم میخواد به تو چه
ات: میگم این بدن منه هاااا بگم بفهمی
جیمین: ولی الان مال منه
ات: هی جیمین
جیمین: جونم بفرمایید
ات: زهرمار
از کمرش گرفتم کشیدم روی پاهام گردنشو بوسیدم
ات: جیمین چیکار میکنی جون عمت
جیمین: دارم از چیزی که مال منه لذت میبرم
ات: بزنم لهت کنم
جیمین: گناه دارم منی به این کیوتی
ات: باشه باشه خرم کردی
جیمین: ببعی منی
ات: ببعی عمته
جیمین: وا شوخی میکنم دیگه
ات: من شوخی سرم نمیشه
بغلش کردم موهاشو نوازش کردم بوسیدم
جیمین: دخترم
ات: آره بابایی جونم
جیمین: عاشقتم
ات: منم عاشقتم
پرش زمانی به چهار سال بعد
ات: جیمین بیا اینجا ببینم چرا خونه رو زدین بهم
جیمین: من نکردم پسرت کرد
جونگ وو : دروغ میگه مامانی بابا همه ی خونه رو زد بهم تا تو عصبانی باشی
ات: جیمین راست میگه آره بیا اینجا
جیمین: ببخشید عشقم غلط کردم
جونگ وو: مامانی بابا رو بزن
جیمین: پسرم قرار بود هیچی رو نگی به مامان
جونگ وو: من مامانمو دوست دارم باید همه چی رو بهش بگم
جیمین: الان معلوم شد بچه ی من نیستی
جونگ وو: من بچه ی مامانم هستم
ات
ات: شما دوتا کوتوله بیایین اینجا شام بخوریم
جونگ وو و جیمین: باشه اومدیم
ات : شما هیچوقت قرار نیست بزرگ شین ولی بازم عاشقتونم
جونگ وو: منم عاشقتم مامانی
جیمین: منم عاشقتم بیبی
تامام
Part 39
جیمین: بفرمایید میوه شما خانوم ملکه
ات: آفرین بیا بشین با همدیگه بخوریم
ویو جیمین
کنارش نشستم شروع کردم به خوردن میوه دستمو گذاشتم روی رانش نوازشش کردم گونشو بوسیدم
ات: عهههه نکن
جیمین: دلم میخواد به تو چه
ات: میگم این بدن منه هاااا بگم بفهمی
جیمین: ولی الان مال منه
ات: هی جیمین
جیمین: جونم بفرمایید
ات: زهرمار
از کمرش گرفتم کشیدم روی پاهام گردنشو بوسیدم
ات: جیمین چیکار میکنی جون عمت
جیمین: دارم از چیزی که مال منه لذت میبرم
ات: بزنم لهت کنم
جیمین: گناه دارم منی به این کیوتی
ات: باشه باشه خرم کردی
جیمین: ببعی منی
ات: ببعی عمته
جیمین: وا شوخی میکنم دیگه
ات: من شوخی سرم نمیشه
بغلش کردم موهاشو نوازش کردم بوسیدم
جیمین: دخترم
ات: آره بابایی جونم
جیمین: عاشقتم
ات: منم عاشقتم
پرش زمانی به چهار سال بعد
ات: جیمین بیا اینجا ببینم چرا خونه رو زدین بهم
جیمین: من نکردم پسرت کرد
جونگ وو : دروغ میگه مامانی بابا همه ی خونه رو زد بهم تا تو عصبانی باشی
ات: جیمین راست میگه آره بیا اینجا
جیمین: ببخشید عشقم غلط کردم
جونگ وو: مامانی بابا رو بزن
جیمین: پسرم قرار بود هیچی رو نگی به مامان
جونگ وو: من مامانمو دوست دارم باید همه چی رو بهش بگم
جیمین: الان معلوم شد بچه ی من نیستی
جونگ وو: من بچه ی مامانم هستم
ات
ات: شما دوتا کوتوله بیایین اینجا شام بخوریم
جونگ وو و جیمین: باشه اومدیم
ات : شما هیچوقت قرار نیست بزرگ شین ولی بازم عاشقتونم
جونگ وو: منم عاشقتم مامانی
جیمین: منم عاشقتم بیبی
تامام
- ۲۷.۵k
- ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط