زندگی در سئول p

زندگی در سئول p27


ویو کوک

گاهی اوقات احساس میکنم رفتارای من و ات نسبت به هم تغییر کرده...خب راستش اوایل اصلا باهم اوکی نبودیم ولی هر چی بیشتر جلو رفت ما هم بیشتر صمیمی شدیم...
اما این صمیمیت که بینمون هس داره کم کم گیجم میکنه...و واقعاً دلیلش رو نمیدونم...این چه حسی که همیشه فکرمو در مورد ات مشغول خودش میکنه ؟؟ چرا دیدنش همیشه باعث خوشحالیم میشه ، جوری که اون لبخندی که حالا حالا ها نسار هیچ کس نمیکنم از ته دل به اون دختر نشونش میدم
شاید...نه نه امکان نداره اون حس چیز دیگه ای جز یه
حس ساده که بین همه رفیقا هست باشه
من قبلا از عشق به یه دختر بدجور آسیب دیدم...دوباره درگیر همچین احساسی نمیشم
ات رو دوست دارم اما فقط به عنوان یه خواهر
اما هرچی هم که باشه اجازه نمیدم اون مین سوک عوضی نزدیک ات بشه.. اجازه نمیدم زندگی ات رو خراب کنه


ویو ات

با یونا داشتیم فیلم نگا میکردیم... تو صحنه فیلم غرق شده بودم که یونا منو از خلسه شیرینم به زیر زمین خودش کشید

یونا: میگم ات
ات: ها چته می‌زاری فیلم ببینم
یونا: نه
ات: مچکر
یونا: خواهش
ات: حرفتو بگو
یونا: اخه سخته
ات: خب نگو
یونا: اخه اینجوری میمونه تو دلم
ات: مرضضص خب یه کاری بکن دیگه خود درگیری داری خواهرم ؟؟
یونا: درد...خب راستش در مورد مین سوکه
ات: همین الان از شرش خلاص شدم چرا دوباره داری حرف اونو...
یونا:ات یکم صب کن بزار دو کلمه حرف بزنم
ات: خب بنال
یونا: مین سوک بهم گفته که...عامممم...
ات: وایییی بگو دیگههههه
یونا: اخه منو بعدش به ی ور میدی
ات: تو بگو شاید ندادم
یونا: ات مین سوک تو رو دوس داره
ات: خب به من چه
یونا: ینی چی به من چه ؟
ات: تو که میدونی حالم ازش بهم میخوره
یونا: اما اون تا الان کلی سعی کرده خودشو بهت نزدیک کنه...ات می‌دونم رو مخته ولی بیا بهش یه فرصت بده
ات: چرا باید بهش یه فرصت بدم ها ؟؟ ازش بدم میاد چطور میتونم باهاش قرار بزارم ؟ مگه زوره
یونا: ات میدونم ولی انقد با حرف قلبت پیش نرو... منطقی باش...مگه چیکارت کرده ازش بدت میاد
ات:وایییی نمیدونم ادامه نده دیگه یونااا من اونو دوست ندارم
یونا: پس میخوای تا ابد سینگل بمونی
ات: شاید
یونا: با یکی قرار بزار دیگههه
ات: تو رو دیدم برام درس عبرت شد
یونا: زهرررر مارمولک
ات: گگگگگ
یونا: من نمیدونم باید با یکی قرار بزاری
ات: هی زندگی...باشه حالا نمیخواد خودتو جرر وقت برای این کارها بسیار است

.....
دیدگاه ها (۳)

زندگی در سئول p28ات: هی زندگی...باشه حالا نمیخواد خودتو جرر ...

happy birthday my sexi girl💦💜✨

تولد مبارک فرشته ی بلینک ها ☘️✨🎉

زندگی در سئول p26ویو کوک اون پسره اعصابمو حسابی خورد کرده......

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

و تهیونگ سوار ماشین میشه و اب و مسکن رو بهت میده تهیونگ: بیا...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط