سناریووقنی فوبیا داد داری و تو دعوا اوتا عربدههه می کشن

سناریو[وقنی فوبیا داد داری و تو دعوا اوتا عربدههه می کشن تث دستتو میزاری رو گوشت و چشماتو میبندیر میشینی رو زمین جیغغ میزنی بعد گریت میگیره]

نامجون:*اصلا حواسش نبود میشینه کنارتو سرتو ناز میکنه*

جین: ا. ت پاشو ببخشید... دسته خودم نبود

شوگا:*دعوا رو قطع کرد و یه لیوان اب اورد برات و نشست رو صندلی نگات می کرد*

جیهوپ: چاگیا ببخشید حواسم نبود از داد میترسی

جیمین: یادش میاد فوبیا داری سعی میکنه گریتو بند بیاره*

تهیونگ: از هر روشی برای خوش حال کردنت استفاده میکنه*

کوک: ا. ت بیا یکم شیر موز بخور... خودت که میدونی نباید با لباس باز بری بیرون
دیدگاه ها (۲۸)

#درخواستی سناریو [وقتی می فهمن حامله ای] نامجون: یعنی من باب...

خوابم نمیبره😭

سناریو[ وقتی شب دیر بر میگیردی خونه] نامجون: تا الان کجا بو...

از این به بعد عکس سناریو اینه اون خیلی چرت بود😂

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط