عشق را نازم ه بر ان دل نظر دارد هنوز

عشق را نازم كه بر اين دل نظر دارد هنوز
از تمام ِ زير و بمهايش خبر دارد هنوز

گاه ميرقصد به ساز و گاه بازی میكند؛
دست ِ او در آستين صدها هنر دارد هنوز!

در مسير ِ عاشقی بَند و بلا بود از نخست؛
بايد آگاهت كنم اين ره خطر دارد هنوز!

قصه ی ليلی و مجنون را بخوان اما بدان؛
آن بيابان عاشقانی در به در دارد هنوز!

در تنور ِ زندگی با اینکه دل آتش گرفت؛
خاطرات ِ زير ِ خاكستر شَرر دارد هنوز!

کی نمايی زير و رو اين خاک ِ پر خاشاک را؟!
تا ببینی چون جوانی شور و شر دارد هنوز!

روی خوش بر من نشان داد عاقبت آن سنگدل؛
شاید آه ِ عِشق ِ من در او اثر دارد هنوز!

تا كه شاخ ِ خشک ِ دل را باغبانی کرده است؛
داده برگ و ريشه امید ِ ثَمر دارد هنوز؛

سبز ها را می کُشد بادِ خزانِ انتظار؛
چونكه داسش باغ را زير نظر دارد هنوز!

اين درخت ِ بينوا از روزگار ِ كودكی
سخت لرزد چون به دل بیم ِ تَبر دارد هنوز!

فكر ِفردای جدايی گيرد امروزِ مرا
چون به خود می گویم او قصد ِ سفر دارد هنوز؟!

َبشنود یا نشنوَد شعر ِ رسایم را ، ولی ؛
عشق را نازم كه بر اين دل نظر دارد هنوز

#رسا_اصفهانی


💫🎋
دیدگاه ها (۱)

ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﺸﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﺸﻮﻡ ﻟﯿﻼ ﻣﻦﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻏﺮﻕ ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﮕﺎﻥ، ﺍﻻ...

یرانیا! در این شبِ بی‌دَر چگونه‌ای؟از ظالمی به ظالمِ دیگر چگ...

در شهر، هیچ جا قراری نمانده استجایی برای دیدن یاری نمانده اس...

آه ای همدم دیرینه! مرا یادت هست؟ذره‌ای از من و آن خاطره‌ها ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط