part

#part78
#part79
#delsa
یکم عاقلانه تر فکر کردم
دیدم که ما تازه رلیم
اگه بلایی سرم بیاد آبروم میره
#arsalan
خانم قشنگم فکر هاتو کردی
#diyana
نع هنوز
#arsalan
کی میخوای کنی پس
#diyana
باشه فکر هامو میکنم بهت میگم
ولی موقعیتش هم در نظر بگیر
میفهمی دیگه چی میگم
#arsalan
اره متوجه میشم
ببین همین جوری که واسه
این دوتا بهترین زندگی رو ساختم
واسه اونم می‌سازم
اصلا اگه مشکلت خونه هست
عوضش میکنیم
#diyana
خندم گرفته بود خونه که اوکیه
آخه میخندن بهم
#arsalan
به درک بسه دیگه دیانا
هی حرف مردم
#diyana
باشه ارسلانم آروم باش
چشم هر چی تو بگی
#arsalan
واقعا دیانام من عاشقتم
بغلش کردم
#delsa
رفتم پایین
در اتاق مامان اینا رو زدم
رفتم تو
#diyana
ای مامان دورت بگرده
کی اومدی بیا بغلم
#delsa
رفتم بغلش
دلم واسه بغل هات تنگ شده بود
#diyana
فردا شب عمه پانیذ
تو و آبتین رو خونشون دعوت کرده
تولد پانیا هست شما برید
منم فردا قراره برم مزون
ارسلان هم دیر میاد
شما دوتا برید ما هم اگه
خسته نبودیم میایم
#delsa
مامانی اخه من و آبتین
دو نفری بریم چیکار
بخاطر شما بابا چشم
شب بخیر رفتم از اتاق بیرون
#arsalan
دیانام چقدر تو مادر مهربونی هستی
محو حرف زدنت شدم با دلسا
#diyana
دورت بگردم من
خودت میدونی عاشق بچه ام
از اول هم بهت گفتم
#arsalan
رضا پیام داده میگه
شما هم بیاید داداش
میگم دیانا اگه کار که تموم شد
خسته نبودیم بریم
#diyana
ارسلان من نمیتونم واقعا
بعدش خودت میدونی حالم بده
#arsalan
میرم یکم واست آب پرتقال بگیرم
جون بگیری
#diyana
نمیخواد بابا بگیر بخواب
#arsalan
خانومم رنگش پریده
من وظیفمه مواظبش باشم
#diyana
خیلی دوست دارم ارسلان
فقط زیاد بگیر بریز توی پارچ
صبح بدم بچه ها ام بخورن جون بگیرن
#arsalan
چشم
✨❤️‍🩹
دیدگاه ها (۱۴)

#part80رفتم آب پرتقال رو گرفتم ریختم توی پارچ یه لیوان ریختم...

#part81#part82#delsa دیگه نه دوستی داشتم نه همدمی نه کسی رفت...

#part77#abtin من عاشقش بودم دلسا چجوری تونست لعنتییی چجوری ت...

#part76#arta تازه چشم هامو بسته بودم با صدای آراد چشم هامو ب...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

قلدر مدرسه ( پارت ۴۲ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط